بیتابیتا، تا این لحظه: 11 سال و 4 ماه و 20 روز سن داره

بیتای زندگی مامانی و بابایی

پایان 24 ماهگی و خصوصیات دخترم

1393/10/23 0:38
نویسنده : مامان مهسا
1,024 بازدید
اشتراک گذاری

ناز نازی من امروز 22/آذر/93 آخرین روز از 24 ماهگیت بود...چه حس خوبیه بزرگ شدن و خانوم شدنت.ماشالله خیلی شیرین زبون شدی و کامل حرف میزنی و هر چیزی رو که میشنوی سریع تکرار میکنی.برای خودت چند تا لغت اختصاصی ام داری

اوشودا:یعنی لحاف

هاپی پی:یعنی هواپیما

شودابه:یعنی نوشابه

بکوام:یعنی بچرخم

شیرین:یعنی چایی شیرین

فعلا اینارو یادم بودزبانخیلی شیرین زبون شدی و همه رو عاشق خودت کردی.یه زمانی به من میگفتی مامانی بعد گفتی مامان مهسا و الانم دیگه فقط میگی مهساخندونکبه بابایی ام میگی بابا حسن.مامانبزرگا و بابا بزرگا هر دوطرف مامانجون و باباجون...به دایی سعید و دایی سینا اول میگفتی دای دای...بعد اسم دایی سعیدو یاد گرفتی و س صداش کردی و بعدشم به دلخواه خودت سعید و سینا صداشون کردیزبانخندونک

این روزها منتظر اومدن آبجی هستیم.یکی از نگرانی های من اینه که نکنه خدایی نکرده شما ضربه بخوری با اومدن آبجی.شما همیشه عشق من بودی و هستی و همیشه عاشقتم مامانی.خداروشکر الان که همیشه باهات در مورد آبجی حرف میزنم و شما خیلی خوب باهاش کنار اومدی.اکثرا میای بلوزمو میزنی بالا و میگی مهسا آجی رو بوس کنم؟بوسش میکنی و نازش میکنی.بعد واسش شعر لی لی حوضک میخونی.نصف شبا منو بیدار میکنی و میگی مهسا پیش آجی بخوابم بعد سرتو میزاری رو شکمم و میخوابی.یا میگی آجی بیاد بغلش میکنم و میخوابونمش.دستشو میگیرم میریم در در قاقا میخریم و خلاصه کلی از این حرفا میزنی.خداروشکر خیلی دختر خوبی هستی و قانع.به همه چیز زود رضایت میدی...امیدوارم بعد از اومدن آبجی ام همینطور باشی و باور داشته باشی که من و بابایی و همه عاشقتیم و شما همیشه برای ما ارزش داری و من یکی که نفسم به نفست بنده و نبودنت برام کابوسیه.

دخترم خیلی خیلی دوست دارم و بهترینهارو برات آرزو میکنم

چی بازی میکنی عشقم؟محبت

دخترکم لباس پوشیده عروسکشو ببره گردشزبان

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (0)