این روز های دلبرکم
عروسک شیرین مامانی این روزا خیلی شیرین شدیدوست دارم درسته قورتت بدم.کارای بامزه انجام میدی.حسابی خوردنی شدی....این روزا به حد قابل توجهی حس کنجکاویت گل کرده به قول خودمون فضولیحدود یک هفته اس که پاهاتو کشف کردی و در تلاش بودی تا بگیریشون که بالاخره 3 روزه موفق شدی پاهاتو بگیری.تبریک میگموقتی به آواز خوندن میافتی دیگه کسی جلودارت نیست و حسابی واسه دل خودت میخونیانقدر ناز میشی وقتی لباتو جمع میکنی.
به وجودت افتخار میکنم بیتا.من خیلی خیلی عاشقتم.واسه بزرگ شدن عجله نکن.اجازه بده از لحظه لحظه با تو بودن استفاده کنم.هر روزی که تموم میشه و به شب میرسیم با خودم میگم یعنی امروز تونستم واسه بیتا مامان خوبی باشم؟کم نذاشتم واسش؟هر شب ابن فکرو دارم که این روز ها دیگه برنمیگرده.یعنی تونستم ازشون نهایت استفاده رو ببرم؟نمیدونم...
خیلی خوب اسمتو میشناسی هرکی صدات کنه سریع برمیگردی سمتش.مامانجونم (مامان مامانی)خیلی دوست داری و حسابی باهاش اخت گرفتی.امروز داشتی شیر میخوردی مامانجون اومد پیشت.وقتی دیدیش کلی ذوق کردی و خندیدی.مامانجون که اومد بره لباتو جمع کردی گریه کردی وقتی برگشت خندیدی
عزیزم بدون که برای من بهترینی و این حس خوبو با هیچ چیز دنیا عوض نمیکنم