6 ماهگیت مبارک عزیترینم
6 ماه پیش چنین روزی یه فرشته کوچولوی ناز نازی نفس مامانی و بابایی شد....6 ماه از باهم بودنمون گذشت و چه زود میگذره زمان.خدای مهربونو هزاران بار شاکرم بخاطر وجودت مامانی.همیشه این فکر اذیتم میکنه که من تونستم از لحظه لحظه با تو بودن نهایت استفاده رو ببرم؟لحظه هایی که دیگه هیچوقت تکرار نمیشهعزیزم با وجود تو تحمل سختی و مشکلات برای من و بابایی خیلی راحت تره.همه ی تلاشمون برای راحتی و آسایش توست.
امروز من بابایی شمارو بردیم بهداشت برای زدن واکسنتاز اینکه باید دوباره درد میکشیدی خیلی ناراحت بودیم.ولی مامانی اینا همه بخاطر خودته و سلامتیت.بابایی ام که پیشمون بود قبل واکسن کلی پاهاتو ماساژ داد و باهات بازی کرد.خیلی گریه نکردی عشقم.بعدشم بغل بابایی ماشین روندی و ذوق میکردیبین خودمون بمونه ولی بابایی اصلا تحمل درد کشیدن تورو نداره.خیلی خیلی بهت وابسته شده گلمکنترل امروزتم انجام دادیم
وزن=6.900
قد=61
عزیم بدون که برای ما بهترینی و بخاطر داشتن فرشته کوچولوی سالمی مثل شما روزی هزاران بار خدارو شکر میکنیم
اینم اولین عکس از شروع 7 ماهگیت