یک سالگیت مبارک پرنسس
پارسال چنین روزی ساعت 8:10 دقیقه صبح صدای گریه ی کسی رو شنیدم که 9 ماه تمام باهاش رویا پردازی کردم و قیافه ی نازشو تو ذهنم تجسم کردم.9 ماه باهاش حرف زدم و تو ذهنم تجسم کردم جوابمو میده....با هر تکونش عشق کردم و امید تازه ای پیدا کردم.همه ی امیدم به این بود که برم سنوگررافی و توی اون تی وی کوچولو دخترمو ببینم.کسی که تو این 9 ماه همنفس و همدم مامانیش بود.بالاخرا روز 23 آذر 91 دو هفته زودتر از موعدش من به بزرگترین آرزوی زندگیم رسیدم و دخترمو بغل کردم.روز 23/9/91 من اولین بوسه ی سرشار از حسای غریبی که تجربه نکرده بودم به پیشونیت زدم و فهمیدم خدا چه نعمت بزرگی به من و همسرم داده.یه دختر نازنازی و خوشمزه. ...
نویسنده :
مامان مهسا
23:57